شعر بلای غم/ابوالقاسم کریمی
بلای غم به جان کشور افتاد
بنای شادی از ریشه بر افتاد
هوای سرد و خشک فصل پاییز
به دوش مردم روشنگر افتاد
.....................................
ابوالقاسم کریمی فرزندزمین
.....................................
ابوالقاسم کریمی فرزندزمین
زمین ، در پنجه ی زندان درد است
زمان ، آغاز تاریک نبرد است
دلت را خوش نکن به ابر و باران
درخت آرزو بی حال و زرد است
.........................................
ابوالقاسم کریمی فرزندزمین